ایتالیا: ماسک نقشی در آزادی خبرنگار ایتالیایی در ایران نداشت
«آنتونیو تایانی» وزیر خارجه ایتالیا روز جمعه اعلام کرد «ایلان ماسک» در مذاکرات میان رم و تهران برای آزادی «چچیلیا سالا» خبرنگار ایتالیایی از ایران هیچ نقشی نداشته است
اوج قدرت علویان در سوریه مربوط به اواخر دهه 60 میلادی و آن هم به قدرت رسیدن فردی نظامی به نام حافظ اسد از طریق یک کودتا بر مسند قدرت در سوریه بود، به طوری که زمینه را برای ورود علویان به بدنه حاکمیت از جمله عرصه نظامی این کشور و حزب بعث فراهم کرد.
علویان یا نُصیریه یا انصاریه، یکی از فرقه های ساکن در کشور سوریه هستند. در بعضی از منابع تاریخی و کتاب های ملل و نحل از آن ها با عنوان یکی از فرق غالی یاد شده است. بیشتر مورخان و نویسندگان ملل و نحل، پیدایش این فرقه را مربوط به قرن سوم هجری دانسته اند. این فرقه در زمان امام حسن عسکری(ع) در عراق شکل گرفت و به محمد بن نُصیر، از نزدیکان امام هادی(ع) یا طبق بعضی از منابع، از اصحاب امام حسن عسکری(ع) منتسب است. براساس گزارش های بعضی از منابع، در زمان امام هادی(ع) انحرافاتی از محمد بن نصیر سر زد که باعث تبری آن حضرت از او شد. این وضعیت در زمان امام حسن عسکری(ع) نیز تداوم یافت.
گفته می شود انحرافات محمد بن نصیر در زمان امام حسن عسکری(ع) بر غلو ائمه(ع)، به ویژه امام علی(ع) متمرکز بود. محمد بن نصیر در دوره غیبت صغری، ادعای بابیت امام زمان(عج) را مطرح کرد. او ادعای نبوت و الوهیت کرد و به تناسخ نیز معتقد بود. پس از ابن نصیر، محمد بن جندب جانشین او شد؛ البته اطلاعات زیادی درباره این شخص موجود نیست؛ اما گفته می شود محمد جنان جنبلانی که بعدها طریقت جنبلانیه را در تصوف پایه گذاری کرد، جانشین ابن جندب شد.
جنبلانی در سفری که به مصر داشت، با حسین بن حمدان خصیبی آشنا و استاد او شد. خصیبی پس از وفات جنبلانی در سال 287 هجری قمری در عراق، جانشین او و زعیم علویان شد. خصیبی از عراق به حلب رفت و در زمان سیف الدوله حمدانی، دعوت خود را ادامه داد. او توانست با آموختن آموزه های نصیری و حمایت حمدانی، پایه های نصیریه را در شام تقویت و انتقال نصیریه از عراق به مناطق شمالی شام را فراهم کند.
حمدانیان حکومت شیعی امامی بودند که در قرن های سوم و چهارم هجری در موصل و شام حکومت می کردند و نقش مهمی در نشر تشیع در این مناطق، به ویژه شام داشتند. به دلیل رویکرد شیعی این سلسله، از جمله سیف الدوله حمدانی، فضای مناسبی برای گسترش آموزه های نصیریه در شام ایجاد شد. براساس بعضی از گزارش ها، سیف الدوله جایگاه بالایی برای علویان در دستگاه حاکمیت در نظر گرفت. رابطه متقابل سیف الدوله با رهبر نصیریه تا آنجا پیش رفته بود که گزارش های مبالغه آمیزی درباره آن ها ذکر شده، به طوری که در بعضی از این گزارش ها، پیروزی حمدانیان در جنگ با رومی ها، فقط با حمایت خصیبی و نفوذ معنوی او بیان شده است.
آموزه ها و اعتقادات علویان در گذشته را می توان التقاطی از مذهب شیعه، دین مسیحیت و آیین های ایران باستان دانست. به اعتقاد آنان، خداوند ذات یگانه ای مرکب از سه اصل لایتجزا به نام های معنی، اسم و باب است که این اعتقاد درواقع متأثر از تثلیث در دین مسیحیت بوده و در وجود پیامبران تجسم و تجلی یافته است؛ آخرین تجسم با ظهور اسلام مصادف شد و آن ذات یگانه در تثلیث لایتجزایی در وجود حضرت علی(ع)، حضرت محمد(ص) و سلمان فارسی تجسم یافت و تثلیث مزبور را با حروف عمس (ع، م، س) معرفی کردند که به حروف اول اسامی یادشده اشاره دارد.
گفته می شود علویان قدیم در بزرگداشت حضرت علی(ع) افراط و حواریون و شهدای مسیحی را با احترام یاد می کردند و به تعمید و اعیاد مسیحیت نیز توجه نشان می دادند. از سویی همان طور که اشاره شد، آن ها معتقد به الوهیت و تناسخ نیز بودند و استدلال می کردند که ظهور روح در جسم دیگر، امری ست که هیچ کس نمی تواند آن را انکار کند؛ چنانکه از جانب خیر، جبرئیل بارها به صورت انسانی دیگر بر پیامبر(ص) ظاهر شد و نیز از جانب شر، ظهور شیطان در قالب انسان متصور است؛ بنابراین خداوند متعال نیز می تواند در جسم بشر حلول کند و چون حضرت علی(ع) و پس از او فرزندانش، والاترین و بهترین خلق خدا بودند، خداوند فقط در جسم ایشان ظهور کرده است.
بنابر اعتقاد آنان، اینکه حضرت علی(ع) توانست با مار سخن بگوید و در خیبر را از جای درآورد، نه به سبب نیروی جسمانی، بلکه به دلیل قدرت ربانی ایشان بود؛ زیرا خداوند به صورت آن حضرت مجسم شد، به دست او جهان را آفرید و به زبان وی سخن گفت و در اصل، حضرت علی(ع) پیش از آفرینش آسمان ها و زمین نیز وجود داشته است.
باورهای فلسفی آیین زرتشت از جمله تقدس عناصر چهارگانه آب، خاک، آتش، باد و عشق به طبیعت، بخش دیگری از اعتقادات علویان در گذشته بوده است. شکل عبادتشان نیز به صورت سماع و خواندن دعاهای خاص بود. سماع در اصل، نوعی رقص دایره وار از سوی گروهی از زنان و مردان در پیشگاه «ِدد»، یعنی رهبر دینی یا پدر مقدس بود و در مراسم جم انجام می شد.
آنچه گفته شد، مربوط به باورها و اعتقادات نصیریه در زمان های گذشته است که بسیاری آنان را از اسلاف و اجداد علویان کنونی می پندارند؛ اما علویان امروزی موارد یادشده را درباره خود قبول ندارند و برآنند که این قبیل اتهامات ساخته دست دشمنانشان است. آنان خود را جزو شیعیان دوازده امامی می دانند، محمد بن نصیر را تنها باب امام حسن عسکری(ع) قلمداد می کنند و به اصول دین مبین اسلام، یعنی توحید، معاد، نبوت، عدل و امامت معتقد هستند. در همین زمینه، نویسندگان و اندیشمندان علوی کتاب هایی به رشته تحریر درآورده و تلاش های زیادی برای زدودن اتهامات و باورهای انحرافی کرده و در این باره با بزرگان شیعی امامی مانند مرحوم آیت الله سیدمحسن حکیم و امام موسی صدر به مراوده پرداخته اند.
مهمترین کتابی که در این زمینه نگاشته شده، «العلویون فی دائرة الضوء» نوشته علی عزیز ابراهیم است. وی در این کتاب بسیاری از اتهامات ناروایی را که به علویان نسبت می دهند، رد و با دلیل و برهان بیان می کند که علویان مسلمانان شیعه و موحدند که خداوند را از هر شباهتی با مخلوقات منزه می دانند. آنان به نبوت سید پیامبران، حضرت محمد(ص) و امامت پیشوایان دوازده گانه از اهل بیت پیامبر(ص) اعتراف دارند. علویان عرب های خالص هستند که چیزی در نسبشان داخل نشده است. علت غلوی که عارض آنان شده، عزلت، گوشه گیری، محرومیت و جهل بوده است. آنان به جای اسلام در جایگاه دین، عربیت در جایگاه نسب و تشیع در جایگاه مذهب، هیچ بدیل دیگری را نمی پذیرند. بیشتر علویان حلول و تناسخ را قبول نداشته و صوفیانشان نیز قائل به تجلی اند، نه حلول. اهل بیت(ع) در نگاه آنان، فرع حقیقت محمدیه و انسان هایی ویژه و معصوم اند. طریقت صوفیه (جُنبلانیه خصیبیه) دین نیست، بلکه از کمال ایمان محسوب می شود. اسم حقیقی اینان، «علویون» و اسم «نصیریه» از سوی دشمنان به آنان اطلاق شده است.
سیدمحمدحسن امین در تقریظ خود، برای این کتاب جایگاه والایی در نظر گرفته است که توانسته پرده از چهره تاریخی عالمان، شاعران و صوفیان این فرقه بگشاید و تشیع آنان را ثابت کند.
همچنین سید محمد باقر حکیم، علویان سوریه را معتقد به مهدویت می داند، اگرچه درباره ائمه اطهار(ع)، به ویژه حضرت علی(ع) مبالغاتی نیز کرده اند. از دیدگاه حکیم، این باورها و اعتقادات غلوآمیز از جانب علویان می تواند ناشی از جهل و دوری آنان از مراکز تمدنی و فرهنگی باشد که در طول قرن ها بر آن ها تحمیل شده است. امام موسی صدر نیز در دهه 70 میلادی علویان را رسماً جزو شیعیان دانست، اگرچه برخی هدف از این اقدام ایشان را وحدت گروه های گوناگون مذهبی در لبنان و سوریه، به ویژه فرق شیعی در راستای مبارزه با اسرائیل قلمداد کرده اند. با این حال، علویان امروزی تلاش زیادی برای پیوستن به شیعیان دوازده امامی و از سویی، ساخت مسجد و برگزاری فرائضی همچون حج و اقامه نماز جماعت انجام داده اند، در صورتی که در گذشته به این فرائض توجهی نداشتند.
پس از سقوط سلسله حمدانیان و روی کار آمدن حکومت های سنی مذهب و بعضاً ضدشیعی، عرصه بر علویان تنگ شد. نخستین اقدام ضدعلوی در این دوران از سوی سلجوقیان شام رخ داد که از ترکان سنی و متعصب بودند و فشارهای زیادی بر علویان وارد کردند؛ برای نمونه در واقعه رأس ماسین، شمار زیادی از علویان و بزرگانشان به دست ترکان سلجوقی به قتل رسیدند. سلاجقه نه تنها مانع فعالیت اجتماعی و فرهنگی علویان شدند، بلکه با گسترش مدارس اهل سنت، تلاش زیادی برای گسترش فضای ضدعلوی کردند. این رویه با سقوط سلاجقه نیز ادامه یافت، به طوری که اقدامات متعصبانه صلاح الدین ایوبی ضد علویان قابل توجه است. او پس از گسترش فتوحات خود به سمت شام، شیعیان امامی و علویان را در حلب هدف حملات خود قرار داد و برخی از پژوهشگران، او را متعصب ترین حاکم ضدشیعی و به ویژه ضدعلوی دانسته اند.
وضعیت علویان در امپراطوری عثمانی نیز بسیار نامناسب بود. سلطان سلیم در قرن شانزدهم میلادی به شامات حمله و عده قابل توجهی از علویان را قتل عام کرد؛ البته هدف سلطان سلیم از این اقدام بیشتر تثبیت قدرت خود در شام و نگرانی از اتحاد علویان با صفویان بود. این رویه تقریباً در زمان سایر خلفای عثمانی نیز ادامه پیدا کرد و باعث فرار علویان به کوهستان ها و زندگی در شرایط سخت، انزواگرایانه و انحطاط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آنان شد؛ اما در اواخر حکومت عثمانی با توجه به رویکرد اصلاح طلبانه سلطان عبدالحمید دوم، خلیفه عثمانی و صدراعظم او، مدحت پاشا، اقدامات عام المنفعه در شام آغاز شد و تا حدودی علویان را از انحطاط و انزوای 400 ساله خارج کرد. اگرچه اقدامات عبدالحمید دوم و شخص مدحت پاشا تا حدودی باعث بیداری علویان شد، اما نتوانست تغییرات قابل ملاحظه ای به وجود آورد.
با شکست امپراطوری عثمانی در جنگ جهانی اول و به دنبال آن، انعقاد توافق سایکس ـ پیکو که موجب قیومیت فرانسه بر سوریه شد، اوضاع علویان تغییر زیادی کرد؛ زیرا فرانسوی ها به منظور پیشبرد اهداف استعماری خود و جلوگیری از تشکیل یک دولت مستقل بزرگ عربی که قبل از توافق سایکس ـ پیکو، مک موهان وعده آن را به برخی از حاکمان وقت دولت های عربی امروزی خاورمیانه از جمله امیر حجاز داده بود و از سویی، جلوگیری از احساسات ناسیونالیسم عربی اعراب سنی، سعی در بهره برداری از ماهیت مذهبی و فرقه ای سوریه کردند.
از سوی دیگر، اگرچه علویان با حضور فرانسه در سوریه موافق نبودند و برخی از آن ها از جمله پدر حافظ اسد مبارزاتی علیه آنان انجام داده بودند، اما علویان سوری که در طول تاریخ دچار فشار و محرومیت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بودند، نتوانستند بر مبنای ناسیونالیسم عربی با اهل سنت ارتباط برقرار کنند و حتی همبستگی مذهبی شان بر احساسات ملی گرایانه غلبه داشت؛ پس قیومیت فرانسه بر این کشور، باعث همکاری آنان با فرانسوی ها شد، به طوری که فرانسه در سال 1922 به علویان سوریه در جبال انصاریه خودمختاری داد. این اقدام نقطه عطفی در تغییر وضعیت علویان بود و زمینه را برای پیشرفت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آنان فراهم کرد و باعث سرازیرشدن بسیاری از علویان از مناطق کوهستانی و حاشیه ای به سمت مناطق شهری شد.
اوج قدرت علویان در سوریه مربوط به اواخر دهه 60 میلادی و آن هم به قدرت رسیدن فردی نظامی به نام حافظ اسد از طریق یک کودتا بر مسند قدرت در سوریه بود، به طوری که زمینه را برای ورود علویان به بدنه حاکمیت از جمله عرصه نظامی این کشور و حزب بعث فراهم کرد؛ همچنین این سیاست پس از مرگ او از سوی پسرش بشار اسد نیز دنبال شد؛ اما نکته ای که در اینجا باید مورد توجه قرار داد، این است که اگرچه خاندان اسد علوی مذهب بودند، اما رویکرد سیاسی و اجتماعی آن ها کاملاً سکولار بود و حتی سعی در ترویج علوی گری در جامعه سوریه نداشتند که نزدیک به 75 درصد از جمعیت آن را اهل سنت تشکیل می دهند و با وجود قراردادن مناصب سیاسی و نظامی در اختیار علویان، اهل سنت نیز توانستند به بعضی از سمت های سیاسی و نظامی دست یابند و حتی اسما اسد، همسر بشار اسد نیز از اهل سنت، اما دارای گرایش های لائیک بود.
با شروع جنگ داخلی سوریه در سال 2011، علویان در شرایط دشواری قرار گرفتند؛ از آنجا که آن ها بخش زیادی از نخبگان سیاسی و نظامی سوریه را تشکیل می دادند و از حامیان بشار اسد بودند و همچنین به دلیل مبانی اعتقادی خود، در معرض حملات گروه های بنیادگرای افراطی اسلامی مانند داعش، القاعده، جبهه النصره یا همان تحریرالشام قرار می گرفتند. حملات این گروه ها به مناطق علوی نشین مانند لاذقیه و طرطوس، به تخریب زیرساخت ها، کشته شدن غیرنظامیان، ترس و بی ثباتی منجر شد.
اگرچه علویان از حامیان بشار اسد محسوب می شدند، اما وضعیت اقتصادی آن ها تفاوت چندانی با سایر گروه های مذهبی و قومی در سوریه نداشت و با بحران هایی نظیر بیکاری، تورم، کاهش دستمزد، کمبود آب، برق و مواد غذایی مواجه بودند؛ همچنین مهاجرت برخی از علویان به کشورهای همسایه مانند ترکیه و لبنان بر هویت اجتماعی آن ها تأثیر گذاشته و موجب انزوای فرهنگی و اجتماعی آن ها شده است. علاوه بر این، سقوط بشار اسد و روی کار آمدن تحریرالشام در این کشور، بعضاً باعث درگیری هایی بین علویان با آن ها در دمشق، حلب، لاذقیه و طرطوس شده است.
در حال حاضر، احمدالشرع یا همان ابومحمد جولانی حاکمیت موقت دمشق را بر عهده گرفته و حتی ادعاهایی مبنی بر احترام به حقوق اقلیت های سوریه کرده است؛ اما از آنجا که این فرد در گذشته ارتباطاتی نزدیک با القاعده و داعش داشته و از سویی، از مهم ترین معارضان بشار اسد و علویان بوده، به نظر نمی رسد خواهان تأمین حقوق سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی علویان باشد و حتی ممکن است فشارهای زیادی بر آن ها تحمیل کند.
از طرف دیگر، آینده سیاسی سوریه نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد، به طوری که حتی به طور دقیق مشخص نیست جولانی چه رویکردی درباره حکومت و مردم سوریه در پیش خواهد گرفت؛ او حتی اعلام کرده است انتخابات ریاست جمهوری در سوریه، چهار سال و تدوین قانون اساسی، سه سال زمان می برد؛ پس با توجه به پیچیدگی وضعیت سوریه و از سویی، نقش بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این وضعیت، به طور قطع نمی توان درباره موقعیت علویان و حتی سایر گروه های مذهبی و قومی این کشور اظهار نظر کرد؛ اما با این وجود حداقل در کوتاه مدت، شرایط به نفع علویان نیست.
پگاه سادات طباطبایی
انتهای پیام
{{name}}
{{content}}